معنی رودی در هند

واژه پیشنهادی

رودی در هند

ایندوس

براهماپوترا، تاپتی، کریشنا، گوداواری، نرمدا


رودی در جنوب هند

پالار


رودی در شمال هند

جمنا

گنگ-


رودی در شبه‌قاره هند

سِند

براهماپوترا‏-کریشنا‏-تاپتی‏

حل جدول

لغت نامه دهخدا

رودی

رودی. (اِخ) حارث بن مسلم رودی رازی، از روات است و حسین بن علی بن مرداس از وی روایت کند. (از معجم البلدان).

رودی. (اِخ) حسن بن مظفربن ابراهیم رازی رودی مکنی به ابوعلی از روات است و از ابی سهل موسی بن نصر رازی روایت دارد و ابوبکربن مقری از وی روایت کند. (از لباب الانساب).

رودی. (ص نسبی) منسوب به روده که محله ای (یا قریه ای) بوده است به ری. (از انساب سمعانی). رجوع به روده شود.


هند

هند. [هَِ] (اِخ) گروهی است از اولاد لوطبن حام بن نوح. (منتهی الارب).

هند. [هَِ] (اِخ) (اقیانوس...) نام دریای عظیمی است که در جنوب کشور هند و قاره ٔ آسیا قرار گرفته است و از مشرق به اقیانوس آرام می پیوندد و ساحل غربی آن کناره های شرقی قاره ٔ افریقااست. دریای عمان و خلیج فارس در جنوب ایران از انشعابات این اقیانوس هستند. رجوع به اقیانوس هند شود.

هند. [هََ] (اِ) راه و طریق و هنجار و قاعده و قانون. (برهان):
گشاده بر ایشان و بر کار من
به هر نیک و بد هند و هنجار من.
فردوسی.
|| (فعل) یعنی هستند و موجودند. (برهان). اند. صورتی از فعل بودن است برای جمع سوم شخص. هست مفرد آن است:
از مردخرد بپرس ازیرا
جز تو به جهان خردوران هند.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 90).
با تو فردا چه بماند جز دریغ؟
چون برد میراث خوار آنچت که هند.
ناصرخسرو.

فرهنگ عمید

هند

راه، طریق،
هنجار،
قاعده و قانون: گشاده بر ایشان و بر کار من / به‌ هر نیک و بد هند و هنجار من (فردوسی: لغت‌نامه: هند)،

معادل ابجد

رودی در هند

483

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری